هرچه به انتهای تبلیغات انتخابات دهم نزدیک تر می شدیم فضای دوقطبی بین مردم گسترده تر و شدیدتر می شد. هواداران القابی را به هم نسبت می دادند، با یکدیگر جدال هم می کردند اما فضا طوری بود که همه مردم احساس می کردند این دو قطب حتی بعضا در معیارهای انتخاب نیز هم نظرند ولی به مصادیق متفاوتی رسیدند. در میان مردم به جز قشری که در مبانی با هم متضاد بودند کسی با کسی سر جنگ نداشت. اکثریت اعضای دوقطب حداکثر طرف مقابل را گرفتار یک اشتباه بزرگ می دانستند و البته اشتباه را قابل گذشت.
در هر صورت در این انتخابات بیش از هر مورد مشابهی فضا استقلال – پرسپولیسی شده بود و دردمندان صاحب تحلیلی که فضا را رصد می کردند نگران بودند. دریکی از این اردوگاه ها افرادی حضور فعالانه پیداکردند که سابقه دشمنی واضحی با انقلاب را در کارنامه به همراه داشتند و هنوز خاطرات سالهای گذشته از ذهن ها دور نشده بود. هرچند نامزد آن اردوگاه خود را از جنس دیگری می نامید و مدعی بود آنها هم مثل دیگرانی با سلایق مختلف سیاسی تنها حضور دارند. اما بصیران جامعه احساس کرده بودند که نه آن شخص، دیگر مرد گذشته است و نه آن افراد تنها حاضر و ناظرند که بیش تر درجایگاه خط دهنده به اردوگاه قرار گرفته اند.
فضای استقلال – پرسپولیسی بسیار مناسب است تا کسانیکه به دنبال اهدافی غیراز برگزاری یک فوتبال زیبا! هستند برفضا مسلط شده و به کمک عده ای تماشاگرنما به مسموم کردن فضای ورزشگاه قبل از بازی و آماده کردن فضا برای موج سواری بر احساسات هواداران تیم پیروز و بازنده مشغول شوند. فرض کنید حساسترین شهرآورد (دربی) تاریخ دو تیم برگزار شود و بیشترین تماشاچی ممکن آنهم پس از طی صف های طولانی به ورزشگاه بیاید و یکی از تیم ها ببازد و تیم دیگر پیروز بشود ، حساسیت این بازی هم از پیش به هوادارن منتقل شده باشد. حالا متصور شوید که مربی تیم بازنده نپذیرد که "بازی آزادی" را آن هم با فاصله 11 گل باخته است و خود را برنده بخواند و بگوید که : « همه کارشناسان (بخشی از همان دنبال کنندگان اهداف دیگر) پیش از بازی پیش بینی می کردند تیم من برنده است و مگر بازی زیبای تیم من را ندیدید ، امکان ندارد من شکست خورده باشم. » و هرچه به او می گویند : « تیم مقابل هم خیلی خوب بازی کرد. درضمن پیش بینی های دیگری هم بود ، اصلا پیش بینی که روی کاغذ است و نتیجه بازی وسط میدان مشخص می شود. » گوشی برای شنیدن نداشته باشد. که : « به نظرمن داور 3-4 صحنه مشکوک به پنالتی را برای تیم من نگرفت است » و هرچه کارشناسان می گویند: « آن صحنه ها پنالتی نبود. اصلا پنالتی بود اصلا گل برای تیم شما، بازهم که اختلاف 11 گل جبران نمی شود. » و مربی بازهم بگوید : « من نمی دانم یا من را برنده اعلام می کنید یا باید بازی از نو برگزار شود. » و داور و فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی و ... را مقصر اعلام باختش بداند. در چنین شرایطی آنها که از این بازیها دنبال اهداف خود هستند آتش بیار معرکه می شوند. از تشنج در ورزشگاه شروع می کنند و با قشون کشی و شیشه اتوبوس شکاندن و آتش بازی خیابانی و ... فضا را برای بهره خود بازتر می کنند.
مردمی که اکثریت قریب به اتفاق آنها آمده بودند تا یک بازی حساس و زیبا را تماشا و تیم خود را تشویق کنند ، ناگهان چشم بازکرده و خود را وسط یک جنگ خونی می بینند. مردمی که پیش از بازی کل کل می کردند و حتی شعار هم علیه هم می دادند اما دشمن نبودند. و البته جنگ، تر و خشک را با هم می سوزاند و این سوختن ها آتش کینه را شعله ور می کند.
این وسط کنفدراسیون جهانی فوتبال و چند فدراسیون دوست، قلدر و همسایه! هم که فوتبال را ارث پدری خود می دانند ، ضمن ابراز انزجار از دخالت در فوتبال داخلی کشورها ، نسبت به نتایج شهرآورد مزبور شدیدا ابراز نگرانی می کنند و می گویند که پشتیبان تیم بازنده تا استیفای حقش خواهند بود. طرفداران تیم بازنده هم کم کم باورشان می شود که گویی تمام کائنات دست به دست هم دادند تا حق آنها را بخورند و به تدریج اصلا منکر می شوند که امکان داشته بازنده هم بشوند و تصور میکنند اساسا مگر تیم برنده طرفدار هم دارد؟! کافیست در اثر این حواشی فضا کمی هم امنیتی بشود و حافظان امنیت هم احیانا اشتباهاتی را مرتکب شوند تا همه چیز به نظر هواداران تیم بازنده مشکوک بیاید و تصورکنند که داور ، فدراسیون فوتبال ، سازمان تربیت بدنی و حتی قوانین فوتبال نیز همه دست به دست هم دادند تا آنها را بازنده کنند آن هم با اختلاف 11 گل ! و آنقدر در هیجان اند که یادشان می رود که کنفدراسیون جهانی فوتبال و آن کشورها و این کارشناسان اردوگاه بازنده با اساس "بازی آزادی" در این کشور مشکل دارند. مربی بازنده هم عصبانی از باخت است و حرفهایی که می زند بیش از آنکه مستدل و منطقی و حاکی از یک حق خوری و خیانت بزرگ باشد تحت هیجان و عصبیت و اطلاعات غلط همین مخالفان بازی آزادیست و البته سخنان هیجانی مربی بازنده در ملتهب شدن فضا و ایجاد تصورات وهم آلود برای هواداران نیز کم تاثیر ندارد.
اما آنچه درنهایت پس از این گردوخاک ها می ماند از یک طرف کدورت بین تماشاگرانیست که مشتاقانه آمده بودند تا یک گام به پیش رفتن فوتبال کشورشان را نظاره کنند. خدشه ای بزرگ به اعتماد بخشی از طرفدران فوتبال به داوران ، فدراسیون ، قوانین و ... وارد شده است درکنار آن بی میلی نهادهای فوتبال و مردم طرفدار فوتبال نسبت به اعتماد دوباره به تیم بازنده برای بازیهای آینده همه و همه خسارتهاییست که جبران آن ساده نیست و از طرف دیگر آن "بازی زیبای آزادی" و نتیجه آن است که یقینا با چشم بستن از صحنه تاریخ محو نخواهد شد.
در جنگ بعد از این انتخابات خیلی ها به حق و ناحق ضربه خوردند ، کتک خوردند ، باتوم خوردند ، سنگ به سرشان خورد ، دست و پایشان شکست ، چاقو خوردند و ... از همه بدتر عده ای کشته و شهید شدند. آن بسیجی که با ماشین از رویش رد شدند و او را شهید کردند و 7 بسیجی دیگر ، مردم عادی ، آن مادر و دختری که در مهدکودک بودند ، خانم ندا آقاسلطان و احیانا بعضی طرفداران بی گناه از دو گروه. مهم است که چه کسانی در این صحنه ها خباثت به خرج داده اند و چه کسانی اشتباه کرده اند و باید در محکمه قانونی به کارشان رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی این صحنه را درست کرد تا اساسا خباثت یا اشتباهی بتواند رخ دهد و عده ای به حق یا ناحق آسیب ببینند و کشته یا شهید بشوند؟ بر چه اساسی این صحنه را درست کرد آیا واقعا حقی از او پایمال شده بود یا گمان می کرد حقی از او پایمال شده است؟
اینجا حکایت امیرمومنان (ع) و عمار(س) و معاویه نیست و اگرهم باشد تاویل روایت غیر ازآن است که روزهای پس از انتخابات باب شد. علی (ع) برای احقاق حقی قطعی دست به جنگ برده بود و مقصر کشته شدن یاران حقی مثل جناب عمار(س) سرداران باطل اند. علی (ع) پایه شناخت حق را ظن و گمان و تخمین های خود و یارانش قرار نداد. علی (ع) دنبال حقی رفت که با قطعیت می دید و این یاران معاویه بودند که دنبال حقی وهمناک ساخته دست معاویه و عمروعاص به راه افتادند و به خیال حق به جنگ حق واقعی رفتند.
چند هفته که به چند ماه میل می کند، گذشته است و کسی که به اذعان سایت خودش لااقل 40000 ناظر برسر صندوق های رای داشته است هنوز نتوانسته چند صندوق را پیداکند که آمار اعلام شده توسط وزارت کشور و آماری که ناظرانش در دست داشتند و آن را امضا کردند تفاوت چندانی کند. هنوزهم باطرح معضلات پیش از انتخابات ، شبهات تکراری چند بار پاسخ داده شده و ادعاهایی نظیر صندوق دوجداره! که بیشتر برای فیلم های سینمایی مناسب است در گزارش تفصیلیشان مدعیست که انتخابات باید ابطال شود و اگر دوباره برگزار شد و باز من انتخاب نشدم باید دوباره ابطال شود (جمله ای که در دیدار یکی از مسئولین بیان کرده بود). یکی از نزدیکان وی چند ساعت پیش از اتمام انتخابات گفت که او با 30 میلیون رای پیروز شد و دیگری پیشاپیش پیروزیش را تبریک گفت. چندین و چند هفته گذشته است و هنوزهم دلیل متقنی که بتواند لااقل یکی دو میلیون رای را جابجاکند هم اقامه نکرده اند. آیا این جز تبعیت از ظن و تخمین های فرضی است؟بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى میکنید و جز به حدس و گمان تکیه نمیزنید و فقط تخمین میزنید.
قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ(148 انعام)
بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى میکنید و جز به حدس و گمان تکیه نمیزنید و فقط تخمین میزنید.
مهم است که در دعوای خانوادگی به اشتباهات اعضای خانواده رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی براساس ظنّخود فریب دشمن را خورد و دوستان را به دشمنی با یکدیگر واداشت؟
شخصی با شعار "قانونگرایی" ، "مبارزه با رمالی و کف بینی" ، "اخلاقی شدن دولت برای رعایت اخلاق در جامعه" ، "عزت آفرینی برای کشور در جهان" و با ادعای این که "ولایت فقیه کشور را در برابر کودتاها حفظ می کند" به میدان آمد و پس از دیدن نتایج تنها و تنها به خاطر ظن و گمان و تخمین های خود و اطرافیانش که "تو پیروزی" بدون ارجاع به مراجع قانونی و نادیده گرفتن قانونی که خود با ورود به انتخابات آن را پذیرفته بود؛ احساسات عده ای را جریحه دار کرد و مردم را به جان هم انداخت، عده ای را به کشتن داد ، آسایش مردم را مختل کرد ، عزت ملی و امنیت ملی را به چالش کشاند و اخلاق را در جامعه تنزل داد. به این نیز اکتفا نکرد و آنجاکه حکم ولایت فقیه را شنید هم از ادعای خود عبور کرد. چرا؟ چون هنوز هم گمان می کرد که حقی از او پایمال شده است گمانی که اگر دلیلی متقن و محکمه پسند برای آن وجود داشت ارائه می کردند.
در این حوادث طرفداران ، مردم ، نیروهای مردمی و ... حداکثر اشتباه کردند و البته باید به اشتباهات همه رسیدگی کرد اما آقای مربی! اگر از توهینی که به 600000 هزار مجری و ناظر انتخابات که از مردم عادی و اقشاری پاک مثل معلمان بودند، کرده اید بگذریم؛ اگر از حقی که ظالمانه از لااقل 24.5 میلیون نفر مخالفتان پایمال کردید هم بگذریم، اما آقای مربی! شما و تمام سیاسیونی که پشت شما پنهان شده بودند بابت این همه خسارت مقصرید و باید پاسخگو باشید. به امید روزی که شاهد محاکمه مقصرین اصلی و احقاق حقوق ملت ایران باشیم.
وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ(36 یونس)
و بیشتر آنان[ در عقاید و آرایشان ] جز از گمان و ظن پیروى نمیکنند، یقیناً گمان و ظن به هیچوجه انسان را از
حق بى نیاز نمیکند[ و جاى معرفت و دانش را نمیگیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام میدهند، داناست .
در هر صورت در این انتخابات بیش از هر مورد مشابهی فضا استقلال – پرسپولیسی شده بود و دردمندان صاحب تحلیلی که فضا را رصد می کردند نگران بودند. دریکی از این اردوگاه ها افرادی حضور فعالانه پیداکردند که سابقه دشمنی واضحی با انقلاب را در کارنامه به همراه داشتند و هنوز خاطرات سالهای گذشته از ذهن ها دور نشده بود. هرچند نامزد آن اردوگاه خود را از جنس دیگری می نامید و مدعی بود آنها هم مثل دیگرانی با سلایق مختلف سیاسی تنها حضور دارند. اما بصیران جامعه احساس کرده بودند که نه آن شخص، دیگر مرد گذشته است و نه آن افراد تنها حاضر و ناظرند که بیش تر درجایگاه خط دهنده به اردوگاه قرار گرفته اند.
فضای استقلال – پرسپولیسی بسیار مناسب است تا کسانیکه به دنبال اهدافی غیراز برگزاری یک فوتبال زیبا! هستند برفضا مسلط شده و به کمک عده ای تماشاگرنما به مسموم کردن فضای ورزشگاه قبل از بازی و آماده کردن فضا برای موج سواری بر احساسات هواداران تیم پیروز و بازنده مشغول شوند. فرض کنید حساسترین شهرآورد (دربی) تاریخ دو تیم برگزار شود و بیشترین تماشاچی ممکن آنهم پس از طی صف های طولانی به ورزشگاه بیاید و یکی از تیم ها ببازد و تیم دیگر پیروز بشود ، حساسیت این بازی هم از پیش به هوادارن منتقل شده باشد. حالا متصور شوید که مربی تیم بازنده نپذیرد که "بازی آزادی" را آن هم با فاصله 11 گل باخته است و خود را برنده بخواند و بگوید که : « همه کارشناسان (بخشی از همان دنبال کنندگان اهداف دیگر) پیش از بازی پیش بینی می کردند تیم من برنده است و مگر بازی زیبای تیم من را ندیدید ، امکان ندارد من شکست خورده باشم. » و هرچه به او می گویند : « تیم مقابل هم خیلی خوب بازی کرد. درضمن پیش بینی های دیگری هم بود ، اصلا پیش بینی که روی کاغذ است و نتیجه بازی وسط میدان مشخص می شود. » گوشی برای شنیدن نداشته باشد. که : « به نظرمن داور 3-4 صحنه مشکوک به پنالتی را برای تیم من نگرفت است » و هرچه کارشناسان می گویند: « آن صحنه ها پنالتی نبود. اصلا پنالتی بود اصلا گل برای تیم شما، بازهم که اختلاف 11 گل جبران نمی شود. » و مربی بازهم بگوید : « من نمی دانم یا من را برنده اعلام می کنید یا باید بازی از نو برگزار شود. » و داور و فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی و ... را مقصر اعلام باختش بداند. در چنین شرایطی آنها که از این بازیها دنبال اهداف خود هستند آتش بیار معرکه می شوند. از تشنج در ورزشگاه شروع می کنند و با قشون کشی و شیشه اتوبوس شکاندن و آتش بازی خیابانی و ... فضا را برای بهره خود بازتر می کنند.
مردمی که اکثریت قریب به اتفاق آنها آمده بودند تا یک بازی حساس و زیبا را تماشا و تیم خود را تشویق کنند ، ناگهان چشم بازکرده و خود را وسط یک جنگ خونی می بینند. مردمی که پیش از بازی کل کل می کردند و حتی شعار هم علیه هم می دادند اما دشمن نبودند. و البته جنگ، تر و خشک را با هم می سوزاند و این سوختن ها آتش کینه را شعله ور می کند.
این وسط کنفدراسیون جهانی فوتبال و چند فدراسیون دوست، قلدر و همسایه! هم که فوتبال را ارث پدری خود می دانند ، ضمن ابراز انزجار از دخالت در فوتبال داخلی کشورها ، نسبت به نتایج شهرآورد مزبور شدیدا ابراز نگرانی می کنند و می گویند که پشتیبان تیم بازنده تا استیفای حقش خواهند بود. طرفداران تیم بازنده هم کم کم باورشان می شود که گویی تمام کائنات دست به دست هم دادند تا حق آنها را بخورند و به تدریج اصلا منکر می شوند که امکان داشته بازنده هم بشوند و تصور میکنند اساسا مگر تیم برنده طرفدار هم دارد؟! کافیست در اثر این حواشی فضا کمی هم امنیتی بشود و حافظان امنیت هم احیانا اشتباهاتی را مرتکب شوند تا همه چیز به نظر هواداران تیم بازنده مشکوک بیاید و تصورکنند که داور ، فدراسیون فوتبال ، سازمان تربیت بدنی و حتی قوانین فوتبال نیز همه دست به دست هم دادند تا آنها را بازنده کنند آن هم با اختلاف 11 گل ! و آنقدر در هیجان اند که یادشان می رود که کنفدراسیون جهانی فوتبال و آن کشورها و این کارشناسان اردوگاه بازنده با اساس "بازی آزادی" در این کشور مشکل دارند. مربی بازنده هم عصبانی از باخت است و حرفهایی که می زند بیش از آنکه مستدل و منطقی و حاکی از یک حق خوری و خیانت بزرگ باشد تحت هیجان و عصبیت و اطلاعات غلط همین مخالفان بازی آزادیست و البته سخنان هیجانی مربی بازنده در ملتهب شدن فضا و ایجاد تصورات وهم آلود برای هواداران نیز کم تاثیر ندارد.
اما آنچه درنهایت پس از این گردوخاک ها می ماند از یک طرف کدورت بین تماشاگرانیست که مشتاقانه آمده بودند تا یک گام به پیش رفتن فوتبال کشورشان را نظاره کنند. خدشه ای بزرگ به اعتماد بخشی از طرفدران فوتبال به داوران ، فدراسیون ، قوانین و ... وارد شده است درکنار آن بی میلی نهادهای فوتبال و مردم طرفدار فوتبال نسبت به اعتماد دوباره به تیم بازنده برای بازیهای آینده همه و همه خسارتهاییست که جبران آن ساده نیست و از طرف دیگر آن "بازی زیبای آزادی" و نتیجه آن است که یقینا با چشم بستن از صحنه تاریخ محو نخواهد شد.
در جنگ بعد از این انتخابات خیلی ها به حق و ناحق ضربه خوردند ، کتک خوردند ، باتوم خوردند ، سنگ به سرشان خورد ، دست و پایشان شکست ، چاقو خوردند و ... از همه بدتر عده ای کشته و شهید شدند. آن بسیجی که با ماشین از رویش رد شدند و او را شهید کردند و 7 بسیجی دیگر ، مردم عادی ، آن مادر و دختری که در مهدکودک بودند ، خانم ندا آقاسلطان و احیانا بعضی طرفداران بی گناه از دو گروه. مهم است که چه کسانی در این صحنه ها خباثت به خرج داده اند و چه کسانی اشتباه کرده اند و باید در محکمه قانونی به کارشان رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی این صحنه را درست کرد تا اساسا خباثت یا اشتباهی بتواند رخ دهد و عده ای به حق یا ناحق آسیب ببینند و کشته یا شهید بشوند؟ بر چه اساسی این صحنه را درست کرد آیا واقعا حقی از او پایمال شده بود یا گمان می کرد حقی از او پایمال شده است؟
اینجا حکایت امیرمومنان (ع) و عمار(س) و معاویه نیست و اگرهم باشد تاویل روایت غیر ازآن است که روزهای پس از انتخابات باب شد. علی (ع) برای احقاق حقی قطعی دست به جنگ برده بود و مقصر کشته شدن یاران حقی مثل جناب عمار(س) سرداران باطل اند. علی (ع) پایه شناخت حق را ظن و گمان و تخمین های خود و یارانش قرار نداد. علی (ع) دنبال حقی رفت که با قطعیت می دید و این یاران معاویه بودند که دنبال حقی وهمناک ساخته دست معاویه و عمروعاص به راه افتادند و به خیال حق به جنگ حق واقعی رفتند.
چند هفته که به چند ماه میل می کند، گذشته است و کسی که به اذعان سایت خودش لااقل 40000 ناظر برسر صندوق های رای داشته است هنوز نتوانسته چند صندوق را پیداکند که آمار اعلام شده توسط وزارت کشور و آماری که ناظرانش در دست داشتند و آن را امضا کردند تفاوت چندانی کند. هنوزهم باطرح معضلات پیش از انتخابات ، شبهات تکراری چند بار پاسخ داده شده و ادعاهایی نظیر صندوق دوجداره! که بیشتر برای فیلم های سینمایی مناسب است در گزارش تفصیلیشان مدعیست که انتخابات باید ابطال شود و اگر دوباره برگزار شد و باز من انتخاب نشدم باید دوباره ابطال شود (جمله ای که در دیدار یکی از مسئولین بیان کرده بود). یکی از نزدیکان وی چند ساعت پیش از اتمام انتخابات گفت که او با 30 میلیون رای پیروز شد و دیگری پیشاپیش پیروزیش را تبریک گفت. چندین و چند هفته گذشته است و هنوزهم دلیل متقنی که بتواند لااقل یکی دو میلیون رای را جابجاکند هم اقامه نکرده اند. آیا این جز تبعیت از ظن و تخمین های فرضی است؟بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى میکنید و جز به حدس و گمان تکیه نمیزنید و فقط تخمین میزنید.
قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ(148 انعام)
بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى میکنید و جز به حدس و گمان تکیه نمیزنید و فقط تخمین میزنید.
مهم است که در دعوای خانوادگی به اشتباهات اعضای خانواده رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی براساس ظنّخود فریب دشمن را خورد و دوستان را به دشمنی با یکدیگر واداشت؟
شخصی با شعار "قانونگرایی" ، "مبارزه با رمالی و کف بینی" ، "اخلاقی شدن دولت برای رعایت اخلاق در جامعه" ، "عزت آفرینی برای کشور در جهان" و با ادعای این که "ولایت فقیه کشور را در برابر کودتاها حفظ می کند" به میدان آمد و پس از دیدن نتایج تنها و تنها به خاطر ظن و گمان و تخمین های خود و اطرافیانش که "تو پیروزی" بدون ارجاع به مراجع قانونی و نادیده گرفتن قانونی که خود با ورود به انتخابات آن را پذیرفته بود؛ احساسات عده ای را جریحه دار کرد و مردم را به جان هم انداخت، عده ای را به کشتن داد ، آسایش مردم را مختل کرد ، عزت ملی و امنیت ملی را به چالش کشاند و اخلاق را در جامعه تنزل داد. به این نیز اکتفا نکرد و آنجاکه حکم ولایت فقیه را شنید هم از ادعای خود عبور کرد. چرا؟ چون هنوز هم گمان می کرد که حقی از او پایمال شده است گمانی که اگر دلیلی متقن و محکمه پسند برای آن وجود داشت ارائه می کردند.
در این حوادث طرفداران ، مردم ، نیروهای مردمی و ... حداکثر اشتباه کردند و البته باید به اشتباهات همه رسیدگی کرد اما آقای مربی! اگر از توهینی که به 600000 هزار مجری و ناظر انتخابات که از مردم عادی و اقشاری پاک مثل معلمان بودند، کرده اید بگذریم؛ اگر از حقی که ظالمانه از لااقل 24.5 میلیون نفر مخالفتان پایمال کردید هم بگذریم، اما آقای مربی! شما و تمام سیاسیونی که پشت شما پنهان شده بودند بابت این همه خسارت مقصرید و باید پاسخگو باشید. به امید روزی که شاهد محاکمه مقصرین اصلی و احقاق حقوق ملت ایران باشیم.
وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ(36 یونس)
و بیشتر آنان[ در عقاید و آرایشان ] جز از گمان و ظن پیروى نمیکنند، یقیناً گمان و ظن به هیچوجه انسان را از
حق بى نیاز نمیکند[ و جاى معرفت و دانش را نمیگیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام میدهند، داناست .
http://nazare3.com